همان طور كه ابن رشد گفته است، لفظ اراده در لغت برای تعیین چیزی كه در پی غرض و مقصودی است وضع شده است و در اصل به معنا طلب كردن چیزی یا اشتیاق به انجام كاری است كه وقتی آن انجام شود، اشتیاق آرام میگیرد و انسان به مقصود میرسد.
نویسنده : علی شالچیان
همان طور كه ابن رشد گفته است، لفظ اراده در لغت براى تعیین چیزى كه در پى غرض و مقصودى است وضع شده است و در اصل به معنا طلب كردن چیزى یا اشتیاق به انجام كارى است كه وقتى آن انجام شود، اشتیاق آرام مىگیرد و انسان به مقصود مىرسد.
شرط این اشتیاق این است كه فاعل و صاحب اراده، به مقصود و غایتى كه در پى آن مىكوشد، شعور و آگاهى داشته باشد، و در دستیابى به مقصود تأمل كند و صبور باشد، و بتواند اسباب و انگیزههائى را كه رسیدن به مقصود را ممكن مىكند تصور كند، و نیز موانع كار را بشناسد، و ارزش وسایل كار را بداند و در كار خود به آن ها اعتماد كند، و سرانجام، به عمل اقدام كند و یا از آن امتناع ورزد.
اراده به این معناى عام، شكل و صورت یك عملِ شخص واحد است، و از نظر فلاسفه، اراده داراى چندین معنا است:
1- اراده عبارت از اشتیاق انسان است به انجام كار، به نحوى كه كار بر او عرضه شود. اراده به این معنا نیرویى است مركب از میل و نیاز و آرزو، سپس به معنا اشتیاق نفس به سوى چیزى توأم با حكم به اینكه باید فلان كار را انجام دهد یا نباید انجام ندهد. لفظ نزوع به معنا اشتیاق و لفظ میل به معنا محبت و قصد است. (تهانوى، كشاف اصطلاحات الفنون). پس اگر بگوییم: این مرد داراى اراده قوى است، لفظ اراده دال بر این است كه صاحب آن، داراى اشتیاق شدیدى در نفس خویش است كه این اشتیاق، با وجود مخالفت تمایلات دیگر، او را به انجام كارى بر مىانگیزد. اراده به این معنا یكى از صفات پسندیده است.
خلاصه این اراده، اشتیاقى است متمركز در نفس یا میل شدیدى است كه صاحب خود را به عمل برمىانگیزد. شرط این اشتیاق چنانكه معتزله مىگویند، این نیست كه در پى سود و فایدهاى باشد، بلكه صرفا در پى انجام كار است، آن چنان كه اقتضا و ایجاب مىكند، و میلى است ذاتا مقدم بر عمل.
2- اراده نیرویى است كه مبدأ شوق است و قبل از فعل قرار دارد.
3- اراده عبارت از اندیشه سود، یا گمان بردن درباره سود است. گویند اراده به این معنا، میلى است كه در پى سود و فایده است. اگر فكر كنیم كه انجام عملى موجب جلب نفع یا دفع ضرر مىشود، در درون خود نسبت به انجام آن عمل میل و علاقهاى احساس مىكنیم. (شرح مواقف جرجانى) معتقدان به این نظریه، بسیارى از معتزلهاند كه گفتهاند: نسبت قدرت به طرفین فعل (یعنى انجام دادن و انجام ندادن آن) مساوى است. اگر اعتقاد به فایده یا گمان به آن در یكى از طرفین وجود داشته باشد، آن طرف ترجیح داده مىشود و قدرت انجام كار به آن تعلق مىگیرد.
4- اراده صفتى است كه براى موجود زنده حالتى را ایجاد مىكند كه تحت تاثیر آن، فعلى از میان افعال برگزیده و اجراء مىگردد. (تعریفات جرجانى) بطورى كه اشاعره گفتهاند:
اراده صفتى است كه به یكى از طرفین (انجام یافتن یا انجام نیافتن) مقدور، در وقت معین، اختصاص یافته باشد، و مشروط به اعتقاد به نفع یا میلى كه تابع آن باشد، نیست.
بنابراین، حیوانى كه مىگریزد، اگر دو راه مساوى براى نجاتش، براى او پیدا شود، به اراده خود یكى از آن دو راه را برمىگزیند و این گزینش نه موكول به ترجیح طرفى است كه سودى در آن متصور باشد، و نه موكول به میلى است كه از آن تبعیت كند. (تهانوى، كشاف اصطلاحات الفنون)
5- اراده در علم اخلاق عبارت از یك استعداد اخلاقی است كه به دو قسمت عام و خاص تقسیم مىشود. اراده خوب، ارادهاى است كه تصمیم صادقانه بر انجام عمل خیر باشد، به عبارت دیگر، استعداد انسان در اقدام به انجام دادن كارى است كه در حد توان انسان باشد. اراده بد، اراده است كه در پى شرّ باشد و صفتِ كسى است كه مىكوشد از از انجام دادن وظایف خود سرپیچی كند مگر اینكه مجبور باشد.