چند گفتاری را به نوروز زیبا اختصاص دادیم. نوروزی كه پیام آوری ایرانیت ماست و یكی از زرین ترین برگهای هویت ملی ما.امروز در واپسین كفتار ویژه نوروز به غزلی بریع از سعدی شیرین سخن خواهیم پرداخت.
نویسنده: ارسطو جنیدی
ایرانیان، سلام نوروزی بر شما. سال نو باز هم بر دلهای پاك شما مبارك باد.
چند گفتاری را به نوروز زیبا اختصاص دادیم. نوروزی كه پیام آوری ایرانیت ماست و یكی از زرین ترین برگهای هویت ملی ما.
امروز در واپسین كفتار ویژه نوروز به غزلی بریع از سعدی شیرین سخن خواهیم پرداخت.
سعدی، این شاعر شاد ما كه در گفتارش عشق به زندگی و امید به آینده و نكوداشت زیباییهای عالم جسم و جان، موج می زند.
سعدی از نگاه له طبیعت سیری ناپذیر است. او كه (( عاشق نغمه مرغان سحر )) است، در دل این نوزایی طبیعت، قدرت و عظمت خداوند متعال را می بیند و مهربانی او را.
نگاه سعری نگاه عرفاتی است و نه صوفیانه. او لذات مادی و ظاهری را بی قدر و ارج نمی داند. بهره مندی از مواهب این جهان بسیار لازم و ضروری و زیباست و نه تنها مانعی برای پالایش دل و درون انسان سالك نیست، بلكه بر عكس، كمك كننده و مددكار انسان جوینده حق است.
سعدی از این حیث با شاعری چون ناصرخسرو متفاوت است. گرچه ناصرخسرو صوفی نیست اما وصف طبیعت و زیباییهای آن را به كناری نهاده و تنها به مفاهیم عقلی خویش و نگاه اسماعیلی بسنده می كند. اما سعدی معتقد است برای رسیدن به خداوند و رستگاری، باید هم در عالم اندیشه و دل رهروی كرد و هم در عالم جسم و ظاهر. هم خوراك معنوی باید خورد و هم خوراك مادی. هم از نعمتهای جسمی بهره مند شد و هم نعمتهای معنوی. البته به اعتدال و به اندازه. دوستان عزیز و صاحبدل به خاطر دارند كه پیشتر در مقالاتی، اعتدال در اندیشه سعدی شیرین سخن را مورد واكاوی قرار دادیم. در نگاه عارفان مهربان و بزرگوار ما، هرچیزی باید در جای خود و به اندازه خود باشد. عارف، صوفی نیست كه از دنیا ببرّد و با رهبانیت در كوه ساكن شود. عارف حق به میشوای والای آفریتش و نفر نخست خلقت، حضرت رسول اكرم محمد مصطفی (ص) اقتدا می كند. او نیز چون پیشاهنگ والای حق و حقیقت، مدتی را در كوه(چه در معنای ظاهری آن و چه در معنای انزوایی موقتی و خلوت) سپری می كند و به نیایش با معبود بی همتا می پردازد اما سپس دوباره از كوه پایین آمده به میان مردم باز می گردد و در گفتار و كردار، هادی آنان به سوی نور و عشق و زیبایی و توحید و اخلاق می شود. پس عشق به خداوند متعال و ایمان به توحید و معاد و اصول و فروع دین هیچ مباینت و تضادی با بهره مندی از نعمتهای دنیوی ندارد، به شرط حلال بودن و پاك بودن آن لذت از دیدگاه ایمانی و معرفتی.
پس سعدی به عالم طبیعت نگاهی شاد و سرخوش و مهرورزانه دارد. او بهار را تنها یك فصل ساده نمی بیند. برای سعدی، چنانكه برای همه ایرانیان صاحبدل، امدن بهار یك رستاخیز بزرگ است. یك اتفاق بینهایت مهم و بی مانند. برای هر انسان سالمی این یك حادثه شگرف است.
این توصیفات دلكش شاعران ما از بهار، انسان را به یاد حدیث زیبای حضرت پیعمبر اكرم(ص) می اندازد كه فرمودند:
(( هر كس از دیدن شكوفه های تازه و زیبای بهاری به وجود و شور و شادی نرسد و دلش زیر و زبر نگردد، او بیمار است و محتاج درمان)).
برای سعدی، آمدن نوروز یك اتفاق بینهاست زیبا و شگرف و عظیم است.
او چنین شورانگیز آمدن بهار را توصیف می كند:
برخیز كه میرود زمستان
بگشای در سرای بستان
این شكوفه های بهاری را سعدی چه زیبا وصف می كند و نیز هیجان مردمان از آمدن نوروز را:
نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان
دوستان عزیز توجه دارند كه منقل در گذشته وسیله گرمایشی اتاقها بود.
وین پرده بگوی تا به یك بار
زحمت ببرد ز پیش ایوان
این مرده زخیم مخملین كه پیش ایوان آویخته بود و مانع ورود سرما می شود، چه نیكوست كه اینك كنار رود و زحمت را كم كند و چهره زیبای طبیعت برای ساكنان خانه آشكار گردد.
و چه سان انسان زیان كار خواهد بود كه در این سرسبزی زیبا و این تولد دوباره، انزوا پیشه كند و از جمود و سرمای درون خویش برون نیاید و از خانه قدم برون نگذارد. باید برخاست و به نطاره رفت و شكوفایی گلها و شكوفه ها را به تماشا ایستاد:
برخیز كه باد صبح نوروز
در باغچه میكند گل افشان
و در اینجا باز هم سعدی خوش قریحهء ما، عشق خود به نوای دلمذیر و لطیف بلبلان بیان می فرماید و چه زیبا هم ان را امری مسلّم می داند:
خاموشی بلبلان مشتاق
در موسم گل ندارد امكان
همانطور كه صدای طبل زدن در زیر گلیم پنهان نمی ماند و عشق عاشق به معشوق نیز پنهان نمی ماند، درخشش طبیعت و صدای زیبای بلبلان عاشق این طراوت هم مخفی نخواهد ماند.
در حقیقت سعدی قصد دارد بیان كند كه آنان كه دل به این نوروز زیبا و این بهار فریبنده و بی بریل نمی بازند چشم بر روی حقیقتی بزرگ بسته اند. حقیقتی به نام نوروز زیبا كه پنهان شدنی نیست، چنانكه صدای بلند طب و عشق عاشق به معشوق.
این كلام سعدی طعنه ایست بس استادانه به خشك مذهبان كوته فكر كه با توردز و سنتهای شگرف ایرانی سر خصومت داشته اند و با این خصومت جاهلانه، جز رسوایی وجدان پاك اجتماع و تمسخر تاریخ برای خود چیزی به دست نیاورده اند.
نوروز زیبا از راه رسیده است با شكوفه های افسونگر و جویبارهایی پر آب. سرسبزی چمنزارها و صدای بلبلان خوش لهجه. حال تو ای خشك اندیش نادان، بكوش این صدای نوزایی طبیعت و این ساز و آواز نوروز را خاموش كنی، خواهی دید كه رسوای زمانه خواهی بود و نخواهی توانست....
آواز دهل نهان نماند
در زیر گلیم و عشق پنهان
این شیفتگی به بهار زیبا، بسیار فتنه های زیبای عاشقانه و انسانی پدید آورده است:
بوی گل بامداد نوروز
و آواز خوش هزاردستان
بس جامه فروختهست و دستار
بس خانه كه سوختهست و دكان
چه بسیار شیفتگانی كه برای با دوستان بودن در فصل بهار و بهره مندی از زیباییهای این لطائف زندگی شوریدگیها كرده اند...
آری، برای عاشق كه در فصل بهار، در این فصل عاشقان، نگاه به معشوق چنان مسحور كننده است كه جز چشم زیبای معشوق هیچ نمی بیند و هیچ نمی خواهد و حتی از تیرباران هم نمی هراسد و دیده بر هم نمی نهد:
چشمی كه به دوست بركند دوست
بر هم ننهد ز تیرباران
آری، ما عاشقان نوروز جاودانی ایران زمین، كام جان را از این بهار دلكش و این جشن فرخنده شیرین خواهیم كرد:
سعدی چو به میوه میرسد دست
سهل است جفای بوستانبان
چه قدر زیبا این زبان لطیف پارسی در دستان سعدی همچون مومی به هر شكلی در می آید و ظرفیتهای انسانی و احساسی آن آشكار می گردد. آنسان كه فردوسی بزرگ ظرفیتهای خردورزانه و حماسی ان را آشكار كرد و ابن سینا و ابوریحان بیرونی و خواجه نصیرالدین طوسی و صدها دانشمند بزرگ ایرانی، ظرفیتهای علمی آن را آشكار كردند.
آری، اگر نوروز زیبا را هم چنان در سینه ها از عشق می فشاریم و ماسش می داریم، اگر همچنان بر ایرانی بودن خویش می بالیم، این هویت ملی درخشان را بیش از هر چیز مدیون بهار همیشه سبز زبان پارسی هستیم.
بیاییم در آغاز این سال نو یك عهد با خود ببندیم:
عهد ببندیم پاسدار راستین زبان پارسی باشیم و نگهبان میراث فرهنگی كه مدری به مهربانی و شیرین سخنی سعدی به ما هدیه داده است.
نوردز باستانی خجسته باد
و
درود بر فرزندان فرهنگ پرور ایران زمین