یادی از علامه بزرگوار، جلال الدین همایی

استاد جلال‌الدین همایی در تاریخ 13 دی 1278 در اصفهان دیده به جهان گشود. او نویسنده، ادیب، شاعر، ریاضی‌دان و تاریخ‌نگار برجستهء معاصر به شمار می رود. استاد، كل قرآن كریم را از بر بود و در شعر «سنا» تخلص می كرد.

1398/05/14
|
13:13

نویسنده: ارسطو جنیدی

دوستان شفیق و یاران همراه، درود بر شما.
امروز بنا داریم یكی دیگر ازخادمان زبان شیرین پارسی و از گرامی ترین فرزندان ایران زمین در عهد معاصر را بیش از پیش بشناسیم و دمی را با یاد و نام و خدمات درخشان آن رادمرد بگذرانیم و او كسی نیست جز استاد علامه، روانشاد جلال الدین همایی كه رحمت خداوند نثارش باد.

استاد جلال‌الدین همایی در تاریخ 13 دی 1278 در اصفهان دیده به جهان گشود. او نویسنده، ادیب، شاعر، ریاضی‌دان و تاریخ‌نگار برجستهء معاصر به شمار می رود. استاد، كل قرآن كریم را از بر بود و در شعر «سنا» تخلص می كرد. او همچنین با نجوم قدیم نیز آشنا بود.
مرحوم همایی به قدری درحوزه زبان و ادبیات پارسی خدمات بزرگی انجام داده اند كه تنها ذكر فهرست وار آن خدمات هم خود شرحی مبسوط می طلبد. اما به اختصار اشاراتی به كارهای درخشان استاد می كنیم.
در كودكی در محله قدیمی پاقلعهء اصفهان به مكتبخانه رفت و نیز نزد مادر و پدرش كه هردو اهل فضل و دانش و ادب بودند مقدمات علوم را آموخت و با قرآن كریم، گلستان و بوستان سعدی و دیوان حافظ آشنایی و انس پیدا كرد.
درجوانی به طلبكی مشغول شد و فقه و اصول را نزد علمای بزرگ اصفهان آموخت. بعدها در دانشگاه تهران استاد كرسی فقه اسلامی و معارف هم شد. دوران جوانی استاد توام بود با فقر مادی و تنگدسی كه از این طلبه جوان و كوشا، علاوه بر محسانای كه داشت فردی قانع، فروتن و ساده زیست ساخت. صفات جلیله ای كه تاپایان عمر از برترین ملكات اخلاقی استاد بود. ایشان در اوایل كار دانشگاه تهران میاحثی چون فقه و اصول، حقوق، زبان عربی و فنون ادب پارسی را تدریس می كردند. استاد مدتی نیز درتبریز تدریس كردند و سپس به تهران بازگشته و به تدریس زبان و ادبیات پارسی و فنون ادب ادامه دادند. شاگرلن فوق العاده ممتاز و بزرگی كه مرحوم همایی پروش داد، خود بعدها از بزرگ ترین خادمان فرهنگ و ادب ایران شدند.نام هایی برجسته چون: دكتر ذبیح الله صفا، دكتر محمد معین، حسین خطیبی، دكتر، دكتر محمد خوانساری كه روان جملگی ایشان شاد باد ونیز دكتر محمدرضا شفیعی كدكنی كه سلامتی و طول عمر قرین این استاد گرامی باد.
اما به جز پروراندن این خادمان عزیز فرهنگی، استاد همایی كتبی گرانسنگ نیز از خود به جای نهادند كه بسیاری از آن ها در نوع خود بی نظیر هستند.
شاید مشهورترین كتاب استاد فقید ما، كتاب ((مولوی چه می گوید)) باشد. این كتاب برای هركس كه بخواهد مولوی و اندیشه های او را بشناسد یك كتاب بی جایگزین و والامرتبه به شمار می رود.
دیگر كتاب مستطاب استاد، كتاب ((فنون بلاغات و صناعات ادبی)) است كه برای دانشجویان رشته زبان و ادبیات پارسی كتابی بس آشناست. كتابی ساده و روان و در عین حال ژرف. كتابی كه پیچیده ترین آرایه ها و صناعات ادبی را با زبانی استادانه اما ساده بیان كرده است و زیبایی های فنون ادب را در مقابل چشم خواننده مشتاق، جانی تازه می بخشد.
اهمیت این كتاب عزیز در آنست كه تا پیش از نگارش این اثر، شاید به مدت هفتصد سال، هركس كه می خواست با صناعات ادبی مانند: تشبیه، استعاره، مجاز، كنایه، ایهام، سجع، جناس و ده ها صنعت ادبی دیگر آشنا شود، ناچار بود كتاب بسیار ثقیل و سنگین (( المعجم فی معاییر الاشعار عجم )) اثر شمس قیس رازی، ادیب بزرگ قرن ششم را بخواند.
این كتابِ شمس قیس رازی، اثری بسیار استادانه و والاقدر است. اما نثر نسبتاً متكلف و دشوار آن و خشكی بعضی مباحث سبب شده مطالعه آن حتی برای استادان و اهل فن ادبیات هم كاری شاق و طاقت فرسا به شمار آید، دیگر چه برسد به دانشجویان و عاشقان نوپای عالم ادبیات. در ضمن این كتاب در قرن ششم نگارش یافته و هنوز عظمت وجودی نوابغی چون سعدی و مولانا و حافظ آسمان ادب ایران را نورانی نساخته است.
استاد همایی رحمه الله علیه، با قلم شیوا، دوست داشتنی و روان خود تمامی مباحث مطروحه در كتاب شمس قیس رازی را با اشعار برجسته تر و با شواهد مثالی ممتازتر و نیز با زبانی نرم و ساده و روان و بی تكلف بیان كردند و حتی بعضی از مباحثی كه از چشم شمس قیس رازی مغفول مانده بود در كتاب ارزشمند خویش مورد توجه قرار دادند. تمامی دانشی مردان عزیز معاصر ما كه بعد از استاد همایی در عرصه بدیع و بیان قلم زده اند معترفند كه وامدار و مدیون كتاب فنون بلاغات و صناعات ادبی علامه فقید همایی می باشند.
استا همایی چندین و چند مقاله زیبا در حوزه تاریخ ادبیات هم نگاشتند كه در حكم سرفصلی برای نگارش تاریخ ادبیات بود، و البته بعدها به توصیه ایشان شاگرد یگانه ایشان و ستاره تابنده تحقیق معاصر، علامه دكتر ذبیح الله صفا رحمه الله علیه این كار بزرگ را آغاز كردند و با استادی هرچه تمام تر حق مطلب را ادا كردند و عزیزان به خاطر دارند كه مدت ها قبل در مقاله ای جداگانه در باب دكتر ذبیح الله صفا، این دانشمند به راستی كم نظیر، سخن گفته ایم .حجم بزرگ كار استاد همایی مقالات ایشان در حوزه های گوناگون ادبیات، تاریخ و اسلام شناسی است كه بارها و بارها تحت عنوان مقالات استاد همایی به جاپ رسیده است.
كار درخشان دیگر استاد همایی، تصحیح متونی از ادبیات كهن بود كه دشواری خاص خود را دارد.
مرحوم همایی دو كتاب ارزنده را تصحیح و شرح فرمودند كه از مهم ترین متون زبان و فرهنگ و ادب ما هستند و استاد با این دو كار شگرف دو جای خالی را در فرهنگ ما پر كردند. یكی تصحیح متنی بس دشوار، مهم و ارزنده چون: ((التفهیم لاوائل صناعه التنجیم)) كتاب بزرگ ابوریحان بیرونی دانشمند بزرگ ایران زمین كه مهم ترین اثر پارسی اوست و تصحیح آن آرزوی دیرینه عاشقان فرهنگ ایرانی بود. این تصحیح دانشی مردی می خواست كه هم به زبان پارسی اشرافی خاص داشته باشد و هم در حوزه ریاضی، موسیقی، نجوم، تاریخ و جغرافیا استادی بزرگ به شمار آید و همایی همه این ویژگی ها را دارا بود. استاد شرح مبسوط و سودمندی هم بر این كتاب نگاشته اند كه از زندگانی ابوریحان گرفته تا اندیشه ها و نظرات و آثار وی را در بر می گیرد و هیچ نكته ای ناگفته نمانده. استاد بعدها كتابی نیز نگاشتند به نام (( بیرونی نامه )) كه شرح حالی از ابوریحان بیرونی را در خود دارد و از مهم ترین منابع تحقیق در احوال و اندیشه های آن دانشمند بزرگوار ایرانیست.
كتاب دیگری كه استاد تصحیح كردند كتاب دیوان عثمان مختاری، شاعر اواخر قرن پنجم بود. كتابی با رنگی از حماسه كه استاد در مقدمه كتاب نكات بسیار مهم و جالبی را مورد توجه قرار داده اند و مخاطب را با شرایط اجتماعی ایران در قرن پنجم و ششم و نقش حماسه در تحكیم بنیان ملیت ایرانی آشنا می سازند.
((غزالی نامه)) از دیگر كتب مهم استاد است كه در باب امام محمدغزالی و تاثیر او در فكر و ضمیر مردم ایران در قرن پنجم و ششم سخن می راند و نقدها و تحلیل های دیگر اندیشمندان در باب غزالی را به نیكی منعكس می كند.
از ویژگی های مهم علامه همایی رحمه الله علیه، بی طرفی و انصاف تحقیقاتی استاد بود. صفتی ستوده كه از هر منتقد و پژوهشگری انتظار می رود.
استاد از عاشقان زبان پارسی بود و با آنكه اشرافی حیرت انگیز به زبان عربی داشت اما همواره بر این نكته تاكید می ورزید كه زبان پارسی از لحاظ قدرت بیان، انتقال معانی و دستاوردهای انسانی و حتی علمی، به مراتب برتر و والاتر و زیباتر از زبان عربی است. این سخن یك نفر نااشنا به زبان عربی نیست. بلكه سخن استادی است كه سال های سال در عالی ترین درجات دانشگاهی زبان عربی و متون سنگین آن را تدریس كرده بود.
استاد فقید ما شعر نیز می سرود و چنانكه در پیشانی این سخن گفتیم، (( سَنا )) تخلص می فرمود كه به معنای روشنایی خورشید است.
در پایان سزاوار خواهد بود كه قطعه ای از سخنان استاد در مقدمه كتاب دیوان عثمان مختاری را ذكر كنیم در اهمیت شكل گیری سلسله غیرتمند و ایراندوستِ سامانیان:
(( ... اگر یك قرن دیگر تاسیس سلسله سامانی به تاخیر می افتاد، اساس و بنیان ملیت ایرانی از میان می رفت؛ تا به زبان و فرهنگ چه رسد...)). این كلام درخشان در كوتاه ترین واژگان اهمیت سلسله ایرانی سامانیان را بازگو می كند و در عین حال نشانگر آنست كه ایرانیان برای خفظ و نگهداری از میراث ملی و فرهنگی خویش چه كوشش های بلیغی را با جان و دل به سرانجام رسانده اند.
استاد فقید ما سرانجام در 29 تیرماه سال 1359 و در سن 80 سالگی چشم از جهان فروبست و پیكر پاكش را در تخته فولاد اصفهان به آغوش خاك پاك میهن سپردند. جای خالی او در ادب پارسی و فرهنگ درخشان ایرانی همواره هر دل عاشقی را می خراشد اما آثار عالمانه و هنرمندانه اش ستاره هایی تابنده خواهند بود برای هر عاشق فرهنگ ایران زمین.
كارها و خدمات فرهنگی استاد بسیار هستند اما ما امروز به اختصار اشارتی به مهم ترین خدمات مرحوم علامه همایی كردیم. باشد كه روان بلندش بر ما ببخشاید این كوزه ای را كه از بحر برداشتیم و بحر انگاشتیم.
و پایان كلام هم قصیده ای از استاد روانشادمان در ستایش حكیم فردوسی بزرگ و در وصف آرامگاه شكوهمندش و درود بر فرزند فردوسی بزرگ كه همایی چون همای بود:

ای صبا چون پای هشتی اندر آن نیكو دیار

وندر آن ساحت گذشتی كام جوی و گام زن

شست و شویی كن به آب رودبار طابران

پس بدان سو شو كه باشد كعبۀ اهل سخن

اندر آن آرامگه در شو كه فارغ از جهان

صد جهان جان است آنجا خفته در یك پیرهن

یاد او را در ضمیر آری، شود روشن روان

نام او را بر زبان رانی، شود شیرین دهن

اندر اقلیم سخن سنجی و ملك شاعری است

خسروی كشور گشا، رویین تنی لشكر شكن

اوستادان سخن پرور، امیران كلام

جمله بر درگاه او خاضع، چو پیش بت، شَمَن(=بت پرست)

جلوه عرش است این درگه، كلاه از سر بنه

وادی طور است این‌جا، موزه از پایت بكن

مرقد استاد طوس است این، بخاكش جبهه سای

مدفن فردوسی ‌است این ‌بر زمینش بوسه زن
با درود و با تحیت آستان او ببوس

پس بگو كای در سخن استاد استادان فن

ای زتو مشكین هوای شعر چون از مشك جیب

ای ز تو رنگین بساط نظم چون از گل چمن...


دسترسی سریع