انفجاری كه بخشی از شهر بیروت را در خود سوزاند حالا شعرهایی را از این شهر دوباره تازه كرده است.
صدای انفجاری كه روز سهشنبه (چهاردهم مردادماه 99) در بیروت رخ داد، از طریق رسانهها و شبكههای اجتماعی به گوش جهان رسید و در این میان، همدردی با زنان، مردان و كودكان زخمی و سوخته این شهر باعث شد تا شعرهایی كه نشان از زخمهای كهنه بیروت دارند، دوباره تازه و دست به دست شوند.
در این میان شعری به نام «لبیروت» از جوزف حرب به زبان اصلی و به زبان فارسی با ترجمه محمد حمادی بیشتر توسط كاربران منتشر میشود. این شعر در پی میآید:
«لبیروت من قلبی سلامٌ
لبیروت و قُبلٌ للبحر و البیوت
لصخرةٍ كأنها وجه بحارٍ قدیمِ
هی من روحِ الشعب خمرٌ
هی من عرقِهِ خبزٌ و یاسمین
فكیف صار طعمها طعم نارٍ و دخانِ
لبیروت مجدٌ من رمادٍ
لبیروت من دمٍ لولدٍ حُملَ فوق یدها
أطفأت مدینتی قندیلها
أغلقت بابها أصبحت فی السماء وحدها ... وحدها و لیلُ
أنتِ لی أنتِ لی أه عانقینی
أنتِ لی رایتی و حجرُ الغدِ
و موج سفرٍ
أزهرت جراح شعبی أزهرت..
دمعة الأمهات .. أنتِ بیروت لی أنتِ لی أه عانقینی
جوزف حرب
**
بیروت را درود و سلامی از قلبم
و بوسههایی نثار دریا و خانههایش
برای صخرهای بسان چهرهی دریانوردی كهن
بیروت شرابی از روح و روان ملت،
بیروت نان و یاسمنی از دسترنج ملت است
پس چگونه به طعم آتش و دود درآمد
بیروت را افتخار و ابهتیست از خاكستر
بیروت را خون فرزندیست كه بر دستانش حمل شد
شهر من چراغش را خاموش كرد
دروازهاش را بست و در آسمان تك و تنها ماند
تنها با شب...
تو از آن منی... آه تو از آن منی، مرا در آغوش بگیر
تو پرچم منی و دامان آیندهام
و موجی برای سفرم
زخمهای ملتم شكفتند
شكفتند.. اشكهای مادران...
تو از آن منی بیروت... تو از آن منی... آه مرا در آغوش بگیر»
جنگ در لبنان و بیروت تاكنون شعرهای بسیاری را به زبان عربی برجا گذاشته است، شعرهایی كه حالا به انفجار بیروت رسیدهاند و به دلیل این رخداد بار دیگر توسط كاربران دنیای مجازی بازخوانی میشوند.
در این میان، شعرها و بخشی از نامههای نزار قبانی، شاعر سوری هم بسیار دیده میشود. همسر نزار قبانی در یك انفجار در بیروت كشته شد و این شاعر در پی این اتفاق چنین نوشته بود: «بلقیس رفته بودی انار بخری؛ دانههایت را آوردند»
شعری از نزار قبانی كه توسط احمد پوری ترجمه شده است در ادامه میآید:
ما را ببخش
اگر در بستر مرگ تنهایت گذاشتیم
اگر چون سربازان شكستخورده تركت كردیم
ببخش ما را
اگر رودخانههای پرخون را دیدیم
شاهد تجاوز به تو بودیم
اما خاموش ماندیم
در میان اندوهی چنین بگو آیا حالت خوب است
آیا فشنگ تكتیرانداز
دریا را هم از پا درآورده
آیا عشق نیز
همراه هزاران دیگر پناهنده شده
و شعر
پس از تو شعری هم مانده
جنگ بیهوده
سلاخیمان كرده
از درون تهیمان كرده
مردمان ما را به چهار گوشه پراكنده
مطرود و درمانده
بی آنكه اخطاری دهد
چون یهودی سرگردان كرده است ما را
خواستند از ما تیراندازی بیاموزیم
ما نپذیرفتیم
از ما خواستند خدا را به دو نیمه كنیم
ما شرمسار شدیم
ما به خدا باور داریم
چرا او را از معنی تهی كردهاند
از ما خواستند علیه عشق شهادت دهیم
اما ما چنین كاری نكردیم
به ما گفتند دشنام دهیم بیروت را
كه با عشق و نان ما را پرورانده
و مهربانی به ما آموخته
ما سر باز زدیم از درشتخویی با پستانی كه
از آن شیر خوردهایم
ما در برابر تفنگداران ایستادیم
جانب بیروت را گرفتیم… جانب كوه را دره را
جانب لبنان را… صلیب را حلال را
ما لبنان را چشمهها و فوارههای آن را
كشور خوشههای انگور و عشق را
حمایت كردیم
و ما با كشوری ایستادیم كه شعر به ما آموخت
و هدیه نوشتن به ما ارزانی كرد
بیست ماه تبعید را تاب آوردیم
در این مدت اشكهایمان را سر كشیدیم
و همه جا را به دنبال عشقی جدید پیمودیم
اما نیافتیمش
شراب از همه تاكستان.ها سر كشیدیم
اما سرخوش نشدیم
و به دنبال جایگزین درآمدیم
جایگزین بیروت كبیر
بیروت خوب
بیروت زلال
نیافتیم آن را
بازگشتیم و بوسه بر زمین زدیم
بوسه بر سنگهایش كه شعر از آن جوانه میزند
و تو را در آغوش گرفتیم
سبزهزار و پرندگانت را
آفتاب و خیابانهای ساحلیات را
و چون دیوانگان بر عرشهی كشتی غرقشده گریستیم
تو تك هستی بیروت چون تو در جهان نیست
منبع: ایسنا