ابوالولید محمد بن احمد بن محمد بن رشد معروف به "ابن رشد" و "حفید" (نواده) از فیلسوفان بزرگ جهان اسلام و از شارحان و مفسران آثار ارسطو است. در غرب او را با نام "اورئوس" ((Averroes میشناسند كه به نوعی همان تلفظِ دیگر "ابن رشد" است.
نویسنده : علی شالچیان
وی به سال 520 هجری قمری در شهر قرطبه در اندلس زاده شد. پدربزرگ و پدرش هر دو از فقیهان و قضات بزرگ روزگار خویش بودند.
ابن رشد نخست نزد پدرش فقه آموخت و سپس نزد برخی همچون ابومحمد بن رزق و ابومروان بن مسره فقه خواند و ادبیات عرب را نزد سمحون آموخت. پزشكى را نیز نزد ابومروان بن جُرَّیول بلنسى و بهویژه نزد ابوجعفر بن هارون ترجالى فراگرفت. وی در مباحث فقهی از برداشت های عمیق و مترقی برخوردار بود.
استادان وى در فلسفه شناخته شده نیستند و ما تنها مىدانیم كه در زمانی كه كه نزد ابوجعفر بن هارون ترجالى پزشكی می آموخته است از وى ریاضیات و نیز بسیارى از علوم حِكمی را فراگرفته است.
ابن رشد بر علم كلام بهویژه كلام اشعرى نیز تسلط داشته است، هرچند بعدها از آن انتقاد كرده است. او در نوشتههایش از متكلمان انتقاد كرده است.
آثار و تالیفات ابنرشد را بیش از هفتاد اثر دانسته اند كه در مباحث و علوم مختلفی آن هارا به رشته تحریر در آورده است. مهم ترین چیزی كه در مورد فلسفه ابن رشد می توان گفت این است كه او شیفته ارسطو و تفكر وی بوده است و همواره تلاش كرده است كه به فلسفة اصیل ارسطویى، آن گونه كه وی آن را مىفهمیده است، وفادار بماند. او جند تفسیر و شرح بر فلسفه ارسطو نگاشته است كه به شرح اكبر، شرح اوسط و شرح تلخیص اشتهار دارند.
وی در آثار خود از فارابی و ابنسینا انتقاد كرده است كه چرا از ارسطو دور افتادهاند، و ازفلسفه صحیح ارسطویی دور افتاده اند.
ابن رشد كتاب "تهافت التهافت" را در نقد كتاب تهافت الفلاسفه، اثر غزالی، نگاشت. غزالی در آن كتاب كوشیده بود كه فلاسفه را به هذیان گویی متهم كند. ابن رشد در قسمتی از كتاب خود، در دفاع از فلاسفه نوشته است: فیلسوفان در پی شناخت موجودات به وسیله عقول خویش اند، اما نه از راه استناد به سخن كسى كه ایشان را به پذیرفتن گفته خود، بدون برهان، فرا مىخواند.
ابن رشد نگرش های روشنفكرانه ای داشت . او از حقوق بشر و به خصوص ازحقوق زنان سخن میگفت و معتقد بود كه در تاریخ به زنان ظلم شده است و ظالمان مانع شدهاند كه زنان به مقام در خور انسانی در علم و فهم و عمل برسند. ابن رشد انسانی متواضع و در عین حال نقاد بود و در كار و نظر خود نیز احتمال خطا میداد. او به تاریخ و گذشته بیتعصب می نگریست.
ابن رشد پیش از هر چیز به عنوان شارح بزرگ نوشتههاى ارسطو مشهور بوده است و این عنوان بهحق به وى داده شده است. وى را مىتوان یكى از بزرگترین مفسران آثار ارسطو در همه دورانها به شمار آورد.
ناگفته نماند كه یكى از قربانیان راه علم و فلسفه در جهان اسلام "ابن رشد" است كه محاكمه و تبعید شد؛ و در پی آن، به موجب منشورى كه از طرف خلافتِ مغرب صادر شد تعلیم فلسفه تحریم گردید. ماجرای تبعیدش این بود كه ابن رشد بنا به توصیه "ابن طفیل" در زمان حكومت ابو یعقوب (پسر و جانشین عبدالمومن) كه مردی با فرهنگ و مطلع از فلسفه بود، به شرح آثار ارسطو پرداخت. پس از مرگ ابو یعقوب در سال 580 هجری، پسرش ابو یوسف ملقب به "المنصور" به جای او نشست.در آغاز، او ابن رشد را كه دیگر مقامی بسیار ارجمند یافته بود، سخت مورد تكریم و احترام قرار داد؛ اما پس از 10 سال بر اثر فشار افكار عمومی و یا به واسطه غرض ورزی های شخصی، ابن رشد مورد اتهام كفر و زندقه قرار گرفت و ناگهان از چشم خلیفه افتاد.
از این رو، المنصور فرمان داد كتاب هایش را بسوزانند. سپس او را با جمعی از اهل فلسفه، به قبیله یهودی نشینی در 50 كیلومتری جنوب شرقی قرطبه، به نام "السیانه" ، تبعید كردند.
البته، ابن رشد پس از مدتی با شفاعت جمعی از بزرگان اشبیلیه، مورد عفو خلیفه قرار گرفت و به مراكش فرا خوانده شد.
او در مراكش در صفر سال 595 هجری قمری، در سن هفتاد و دو سالگی درگذشت؛ و پس از سه ماه، جسد او را به قرطبه بردند و در آنجا به خاك سپردند.