«سیب های طلایی خورشید »

«سیب های طلایی خورشید »

فرمانده از پشت عدسی بسیار بزرگ و تیره به بیرون خیره شد، و واقعا خورشید را دید، و تنها چیزی كه در ذهن خود یافت، رفتن به سوی آن خورشید، لمس كردن آن و دزدیدن بخشی از آن بود.....

7 سال پیش